پسر شیطون
امروز بعداز چندوقت نشستم تا از داستان ما با این پسر شیطون براتون بنویسم نمی دونم از کدوم کاراش براتون بگم از داخل خونه که دلم براتون بگه از وقتی که ایلیا راه افتاده تمام وسایلیو که شکستنی ودکوری بوده جمع کردیم مبل های اتاق وگذاشتم روی هم چون ازشون میرفت بالا ومیخواد از پشتشون بپر پائین ازاونور با اینکه کلی اسباب بازی داره نمی دونم چرا حوسلش ازاینا زود سر میره ومیره سراغ کابینتهای آشپز خونه ظرفو ظوروف میریزه بیرون بااونا میخواد بازی کنه یا اینکه یاد گرفته بود هی میرفت ال سی دی و از دکمه های بغلش خاموش روشن میک...
نویسنده :
بابای ایلیا
16:48